منطقه ما منطقهای است که تعداد زیادی از سینماگران معروف و محبوب آن را برای سکونت انتخاب کردهاند. خیلیها هم اصالتاً اهل شمیران هستند. به این ترتیب نمیتوان ویژهنامهای را به مناسبت روز سینما به هنر هفتم اختصاص داد اما در آن از اهالی سینمایی منطقه یادی نکرد.
شاید آب و هوای لطیفترین منطقه، سکوت بعضی محلهها و خلوتی که هنرمند این روزگار دربهدر به دنبال آن میگردد اهالی سینما را به این منطقه کوچانده است. هر چه هست حضور هنرمندان حوزههای مختلف باعث شده است که وزن فرهنگی منطقه ما قدری سنگینتر شود و ظرفیتهای خوبی در آن ایجاد شود.
اینکه حالا از این ظرفیت درست استفاده میشود یا نه، اینکه آیا هنرمندان منطقه در کنشهای اجتماعی توانستهاند محورهای توسعه فرهنگی و اجتماعی این منطقه باشند یا نه موضوع بحث و گفتوگوی امروز نیست.
امروز میخواهیم بدون حاشیه به زندگی چند نفر از اهالی سینما بپردازیم که شاید همسایه شما هستند. آنها را بدون تظاهر پشت شیشه جعبه جادویی یا روی پرده سفید سینما دیدهاید ولی شاید روز تولد آنها را ندانید تا بهانهای برای تبریک و دستمریزاد باشد. آن هم دست مریزاد به کسی که در سینمای پرفراز و نشیب ما لااقل آنقدر ایستادگی کرده است و راه دیده که بتوان او را قائل به حقی بر گردن خودمان بدانیم حق لحظهای خنداندن، گریاندن و به اندیشه کردن وا داشتن.
عزت سینمای ایران، آقای بازیگر و دهها تعبیر دیگر، نامهایی است که مردم ایران به عزتالله انتظامی دادهاند. آقای بازیگر در 31 خرداد سال 1303 یا 1304 متولد شده است. یعنی همان سالها که تازه سینما داشت در ایران شکل میگرفت. او از سال 1328 تا امروز یعنی درست 60 سال است که صحنه را خالی نکرده است و 6 دهه است که نام او به عنوان بزرگمرد سینمای ما بر سر زبانهاست.
افتخاری که کمتر بازیگر و هنرمندی نمونهاش را کسب کرده است. او ساکن یکی از محلههای منطقه ماست. پدرش اشتهاردی است. برای گذران خدمت سربازی به تهران آمد و همینجا ماندگار شد. با یکی از اشرافزادگان تهران ازدواج کرد و عزت در پایتخت بر غوغای سالهای آغازین این قرن متولد شد. شهرت مثالزدنی او با بازی در فیلم سینمایی «گاو» ساخته داریوش مهرجویی در سال 1348 به دست آمد.
گوهر شهرت خالص و بیحاشیه چیزی بود که انتظامی هرگز آن را از دست نگذاشت و همواره در اوج محبوبیت زندگی حرفهایاش را اداره کرد. این هم از آن چیزهایی است که هنرمندان ایرانی کمتر توانستهاند به کسب و حفظ جایگاه خود نایل شوند. بازیهای دیگر او در فیلمهای هامون، آقای هالو، دایره مینا، پستچی، اجارهنشینها، بانو و... او را برای کار کردن در یک سینمای سخت و ساده مهیا کرد.
او با بازی در سریال «هزار دستان» علی حاتمی به جایگاهی دست یافت که جایگاه تثبیت شده یک مرد سینمایی است. آخرین کارهای او «مینای شهر خاموش»، «شهری که دوست میدارم» در سال 1385 و «زادبوم» در سال 1387 است. برای او که امروز مرشد متواضع سینماست، برای موهای جوگندمیاش، برای چشمهای خستهای که به انتظار مهربانی پاسخی در خور داده است برای او که همه چیز سینمای ماست دل خجسته و خوش آرزو میکنیم.
موهایی که در سینما سفید شد
جمشید مشایخی، شایسته صمیمانهترین تبریکها برای روز سینماست. او موهای لختش را در آسیاب سینمای ایران سپید کرد. خیلی زودتر از آنکه انتظارش را داشته باشیم. شاید برای اینکه او برای مهربانی پدربزرگ شدن ساخته شده است. او را در سینمای ایران همه به بزرگی میشناسند.
حالا 75 ساله است. متولد 1313 در تهران. 53 سال است که سینما او را آبدیده کرده است. برای همین در عمیقترین اقیانوسهای خاطره ما از سینما او شناگر قابلی است. تحصیلات خود را در رشته تئاتر ناتمان رها کرد و در سال 1336 به استخدام اداره تازه تأسیس هنرهای دراماتیک در آمد.
او را به خاطر حضور در سینما و بازی در فیلم کوتاه «جلد مار» به کارگردانی هژیر داریوش از تئاتر اخراج کردند و همین زمینهای شد تا از سال 1349 بطور جدی فیلم را انتخاب کند. او هم در فیلم گاو بازی کرد. جایی که همه سهامداران عمده هنر سینمای ایرانی در آن شراکت بیغل و غشی داشتند. او را به درود و سلامی باید مهمان کرد. چرا که بزرگ است و هیچ میزبانی چیزی بیشتر و درخورتر از این برای او ندارد.
درود و سلام به خاطر بازی در فیلم یک بوس کوچولو، به خاطر خانهای روی آب، کاغذ بیخط، به خاطر آنکه رضا خوشنویس تاریخ ایران است در سریال هزاردستان و نقش نقاش در فیلم کمالالملک، به خاطر سوتهدلان و شازده احتجاب، قیصر و خشت و آیینه و سلطان صاحبقران و همه کارهای خوبی که ذهن جامعه ایرانی با قدرشناسی تمام از او به خاطر دارد.
کارگردان فیلمهای به نمایش در نیامده
پیرمرد، با آن چشمهای غریب و نگاهی که میتواند تا عمق استخوان آدم را سوراخ کند بهرام بیضایی است. همسایه محله محمودیه ما، او در پنجم دی ماه سال 1317 در تهران متولد شد. خانواده او اهل کاشان بودند و آن طور که خودش گفته است در کار تعزیه بودند. موضوع جالب درباره او تحصیلات ناتمام در رشته ادبیات فارسی و استخدام در اداره کل ثبت اسناد و املاک دماوند است.
او در سال 1341 بعد از 3 سال کار در اداره ثبت به اداره هنرهای دراماتیک منتقل شد. او از پایهگذاران کانون نویسندگان ایران است. در دانشکده هنرهای نمایشی دانشگاه تهران تدریس کرد. فعالیت سینماییاش را با فیلمبرداری یک فیلم 8 میلیمتری 4 دقیقهای سیاه و سفید در سال 1341 آغاز کرد و پس از سال 1349 که فیلم کوتاه عمو سبیلو را ساخت دست به کار ساختن فیلم بلند رگبار شد که او را به شدت و محبوبیت رساند.
فیلمهای سینمایی «چریکه تارا» و «مرگ یزدگرد» حاصل سالهای 1357 و 1360 است که هنوز به نمایش عمومی درنیامده است. فیلم «سگکشی» آغاز نمایش فیلمهای تازه او در سینماهاست. بهرام بیضایی در کنار فیلمسازی یکی از بزرگترین فیلمنامهنویسان و نمایشنامهنویسان ایران است و در عرصه تئاتر از صاحبنامترین هنرمندان ایران است.
او کتابهایی درباره نمایش نوشته است که در ایران، چین و ژاپن منتشر شده است و از منابع درسی دانشجویان نمایش است. «وقتی همه خوابیم» آخرین اثر سینمایی اوست که گویا موقع ساخت آن نتوانسته است بر عصبانیتهای تاریخیاش غلبه کند. با این همه او را دوست داریم. بیشتر از آنکه کسی بتواند فکرش را بکند.
زیر تیغ کلمات کند
از جوانترها حالا باید سراغ پرویز پرستویی رفت. اما نام اصلیاش فرامرز است. دوم تیر ماه سال 1334 در روستای چارلی همدان متولد شد و از سال 1362 تا کنون بیش از 26 سال است که سینما و تئاتر ایران را به تماشای تحسینبرانگیز خود واداشته است. سینمای ایران او را به خاطر بازی درخشانش در فیلمهای بیدمجنون، آژانس شیشهای، مارمولک و لیلی با من است و دهها فیلم دیگر فراموش نمیکند.
آدم احساساتی و مهربانی است. خیلی زود کاسه چشمهای مهربانش از اشک پر میشود. صدای گیرایی هم دارد و شعرهایی که روی نوار کاست توی استودیو خوانده است، باعث شده تا حافظه شعری امروز ما تقویت شود. از جوانترین بازیگر مردی است که در جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین گرفته است هر چند خودش از همه سیمرغها بالاتر پریده است.
او در سال 1362 برای بازی در فیلم دیار عاشقان از دومین جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد را از آن خود کرده است. آخرین فیلم سینمایی پرویز پرستویی «بیست» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی است. بازی او در سریال «زیر تیغ» در سال گذشته او را محبوبتر از آنچه بود کرده است.
صددرصد شمیرانی
فرهاد آئیش از آن شمیرانیهایی است که دلش برای محلههای منطقه یک پر میکشد. خودش جایی نوشته است: «اهل شمیرانم. روزگارم بد نیست. در سال 1331 متولد شدم. دبستان و دبیرستان را در تهران گذراندم. هوای سفر به دل داشتم. کولهپشتی به کول انداختم و رفتم.
اول به انگلستان و بعد آمریکا. سالها و سالها سفر کردم. در میان این سفرها درس هم خواندم. فیلم و عکاسی. مدتی عکاس بودم و بعد تئاتری شدم.» اینکه میگویم او دلش برای شمیران تنگ میشود به این دلیل است که او بعد از 27 سال سیر و سیاحت عاقبت به خانه پدریاش بازگشت و کار نمایش و سینما را بعد از آنکه 30 نمایش را آن طرف آبها به فارسی و انگلیسی بازی و کارگردانی کرد در ایران سر گرفت.
آخرین اثر نمایشی او که زمستان سال گذشته سر و صدای زیادی به راه انداخت تئاتر کرگدن بود که خودش کارگردانی کرد و در آن بازی کرد. قدری هم مایههای طنز به آن اضافه کرد. او آدم پرکاری است. تابستان همان سال هم خرده جنایتهای زن و شوهری را برای تلویزیون ساخت. او چندین فیلم سینمایی و تلویزیونی هم ساخته است.
یاد بعضی نفرات
خیلی دوست داشتم که در این مجال کوتاه از مرضیه برومند که کودکیهایمان را او درک کرد و در سختترین شرایط به داد رویاهای کودکیمان رسید، از علیرضا خمسه که هرگز او را با کودکیهایش در «هوشیار و بیدار» که کسلبارترین جمعههایمان را رنگی از شادی و طراوات میبخشید و از امین حیایی که با سریال آپارتمان از دریچه شیشهای وارد خانههایمان شد، هنوز هم که هنوز است مهمان دلپذیر خانههای ماست
دوست داشتم از محله آنها حرف بزنم چرا که آنها توانستهاند در سختترین شرایط گوشهای از خلأهای زندگی ما را با نقشآفرینی خود پر کنند. با این همه هنر جای نقد و نقادی است و به تمام جریان سینمای ما نقدهای جدی وارد است که قبلاً گفتم به مناسبت این روز عزیز از آنها میگذریم.
هنرمندان از پایگاه اجتماعی محکمی برخوردارند. آنها این توانایی را دارند که خارج از صحنه و بیرون از قاب تلویزیون دستی برای حل بسیاری از معضلات و مشکلات اجتماعی دراز کنند. شاید وقتی مجالی شد تا به آنها به گفتوگو بنشینیم و از وضع شهر و محلهمان سخن بگوییم.
با این همه بزرگان سینمای ایران که امروز در کنار ما هستند،آنها که عمری را در کنار ما و برای ما و برای فرهنگ و هنر ایران زمین زندگی کردهاند به قدرشناسی ما نیز چشم دارند. روز سینما برای آنها روز گرفتن پاسخ به پرسشهایی است که سالها آن سوی دوربین طرح کردهاند. جواب این پرسشها حتماً پیش تکتک شما محفوظ است و حقش ادا کردنی.
همشهری محله - 1